خاطرات سیاسی: پنجاه نفر و سه نفر/ فرصت بزرگ از دست رفته/ از انشعاب تا کودتا
آپلود شده توسط:
بهرام هدایت
1393/11/03
دیدگاههای کتاب الکترونیکی خاطرات سیاسی: پنجاه نفر و سه نفر/ فرصت بزرگ از دست رفته/ از انشعاب تا کودتا
وضع کارگران این کارخانه ها رقت بار است.
مزد آنها بین ۲ تا ۵ ریال و ساعت کار روزانه آنها بین ۱۰ تا ۱۴ ساعت است.
هیچ گونه تامین اجتماعی ندارند و کارفرما با آنها مثل فئودال یا رعایای خود رفتار می کند.
از سوی دیگر ایجاد راه های شوسه و ساختمان گسترش فوق العاده ای یافته و عده زیادی کارگر در این بخش مشغول کار شده اند.
تعداد اینان از کارگران صنعتی بیشتر و وضعشان رقت بارتر است.
مزد آنها یک تا دو ریال در روز و ساعت کار ۱۴ تا ۱۵ ساعت است.
به علاوه همان مزد ناچیز اغلب به عقب می افتد و سوخت می شود.
غالباً کشاورزان را به زور برای راهسازی می آوردند و از آنها بیگاری می گرفتند.
برای ساختمان قصرهای رضا شاه در شمال یا هتلهای رامسر و چالوس و بابلسر و ساختمانهای دیگر دولتی پیشه ورانی مانند بنا و نجار و آهنگر و سنگ تراش و غیره را پلیس در تهران به زور جمع می کرد و آنها در کامیون ریخته تحت الحفظ به محل کار می برد و در آنجا نیز پلیس مواظب بود که فرار نکنند، زیرا با آنکه مزد آنها نسبتا بد نبود ولی به علت سختی شرایط زندگی و دوری از زن و فرزند و خانواده و خطر ابتلاء به مالاریا بسیاری از آنها در اولین فرصت فرار می کردند.
ولی غالب آنها را پلیس یا امنیه در میان راه دستگیر می کرد و از نو به محل کار بر میگرداند و بعضی از آنها تنبیه هم می شدند.
این عوامل به اضافه کارهای خشونت آمیزی که گفتیم موجب نارضایی مردم بود.
نا رضایی در میان کارگران راه و ساختمان زیادتر از کارگران صنعتی بود.
خود من در تابستان ۱۳۱۴ همراه با زنده یاد میری مسافرتی از جاده چالوس به مازندران کردیم و شاهد صحنه هایی از این فجایع و نارضاییها بودیم.
در آن هنگام جاده چالوس در دست ساختمان بود و رضا شاه فشار آورده بود که ساختمان آن هرچه زودتر تمام و آماده بهره برداری شود.
در گردنه کندوان حفر تونل تازه آغاز شده بود چند صدمتر از تونل کنده شده ولی کار به علت نداشتن تکنیک پیشرفته به اشکال برخورده بود.
کارگران تعریف می کردند که دو بار تونل فرو ریخته و عده ای از کارگران را کشته است.
ماموران دولت اجساد کشته شدگان را برده و به آنها گفته بودند مبادا به کسی چیزی بگویید.
آنها می گفتند این مزد که به ما می دهند پول خونمان است و ما حاضر نیستیم اینجا کار کنیم ولی نمی گذارند برویم.
به هر روی، پیروز باشید و دانش پژوه
تاریخ شاهنشاهی ایران و حکومت ایدئولوگ ساسانیان بی تردید قابل نقد و واکاویه ولی نباید به کسانی که در راه گسترش فرهنگ ایرانی و زبان پارسی زندگی و دارایی های خودشون رو هزینه کردن، بیدادگرانه، تاخت. مرادم نقدهای شاملو بر پردیسی بزرگ (فردوسی) هستش.[/quote]
مژده گرامی، بستگی داره که از «پژوهشهای فرهنگی» چه تعریفی داشته باشیم و چه استانداردهایی براش قائل بشیم.
مثلا در سایت ملیمذهبیها.کام نوشته شده: «مجموعه کتاب کوچه وی، بزرگترین اثر پژوهشی در باب فرهنگ عامیانه مردم ایران است.»
و یا در سایت ایسنا میاد: «وی [کاکاوند ـ عضو هیات علمی دانشگاه آزاد کرج ـ ] کتاب کوچه شاملو را کاری به مراتب سختتر از لغتنامه دهخدا دانست و تاکید کرد: تحقیق توانفرسا روی تنظیم کتاب کوچه میتواند از شاملو آدمی بزرگ در تاریخ ما بسازد. دهخدا با منابع مکتوب سر و کار داشت؛ ولی شاملو در کتاب کوچه با زبان کوچه و بازار مردم ارتباط داشت.»
در ارتباط با نقد فردوسی هم باید دقت کرد که هدف وی زیر سوال بردن یک سری «حقایق» تاریخی پذیرفته شده بود که متاسفانه بنا به شرایط سیاسی بعد از انقلاب تا حد باستانپرستی هم ارتقاء یافته. کنکاش در حوادث تاریخ قدیم همیشه مناقشه برانگیز هست و سوالات منطقی پاسخ منطقی میطلبند.
در هر حال، در له و علیه شاملو جای صحبت همیشه هست و احتمالا موضوعی نیست که در ارتباط مستقیم با کتاب معرفی شده در این صفحه باشه.
ضمنا، ارزش کاری شاملو فقط در شعر سپید نبوده و کتاب کوچههاش خودش یک وزنهی سنگینی در عرصهی فرهنگی ایران هست.
دوست گرامی ولی از این اثر در پژوهش های فرهنگی به عنوان یک کتاب مستند نام برده نمی شه. من که چیزی ندیدم.
تاریخ شاهنشاهی ایران و حکومت ایدئولوگ ساسانیان بی تردید قابل نقد و واکاویه ولی نباید به کسانی که در راه گسترش فرهنگ ایرانی و زبان پارسی زندگی و دارایی های خودشون رو هزینه کردن، بیدادگرانه، تاخت. مرادم نقدهای شاملو بر پردیسی بزرگ (فردوسی) هستش.
درسته که شاملو اندیشههای مارکسیستی داشت ولی یک چپ منفرد بود که نه علاقهای به کار جمعی به اصطلاح احزاب چپی داشت و نه اعتقادی به روسیهی استالینی و چین مائویی و غیره.
اگه هم گذشتهی ایران باستان رو نقد میکنه، تاریخ حاکمین و ادیان رسمی آن زمانه رو به نقد میکشه نه تاریخ مردم رو. شما احتمالا سخنرانی «نگرانیهای من» شاملو در سال ۱۹۹۰ رو مد نظر دارید که به تحریفات تاریخی دربارهی بردیا/گئومات و ضحاک/فریدون و شاهنامه بر اساس تحقیقات تاریخی حصوری پرداخته ولی این رو معادل نفی فرهنگ و تاریخ ایران باستان گرفتن از طرف شما صحیح نیست. هنوز هستند دوستانی که تاریخ ایران باستان مساوی تاریخ شاهان باستانی هست ولی برای من یکی حداقل اینطور نیست و این رو جزو مغزشوییهای نهادهای روبنایی میدونم که «تاریخ» نگارشی خودشونو به خورد مردم بدند و بعد از دههها دیگه یادمون میره که واقعا موضوع چ بوده.
ضمنا، ارزش کاری شاملو فقط در شعر سپید نبوده و کتاب کوچههاش خودش یک وزنهی سنگینی در عرصهی فرهنگی ایران هست.
احمد شاملو از بزرگ ترین چهره های شعر سپید به شمار می ره و در توانمندی و ذوق ادبی ایشون تردیدی نیست. سخن من این جاست که چه طور می شه ما به کتاب شاه نامه بدون منظق و در چارپوب جهان بینی کمونیستی محدود خودمون حمله می کنیم. از پردیسی بدگویی می کنیم که اگر نبود و شاه نامه رو نمی سرایید، خود جناب شاملو هم، امروز باید به تازی در پشتیبانی از گروه توده شعر می گفت. همه شخصیت های تاریخ و استوره ای (اسطوره ای) قابل نقد هستند و می شه به بخشی از رفتار و گفتار و اندیشه اون ها انتقاد وارد کرد، ولی این نباید به شکل تخریب باشه و خط بطلان کشیدن بر همه نمودهای پادشاهی ایران زمین. شاملو خوب می دونست که استالین و لنین و ... چه جنایت هایی در حق مردم کردن. نمی دونست؟ اگر نمی دونست که باید به دلیل عدم درک سیاسی درست به حالش افسوس خورد، اگرهم می دونست که تکلیف روشنه. این رفتار دوگانه شاملو منو یاد زبان زد «مو رو تو چشم دیگران می بینه و جوال دوز رو تو چشم خودش نمی بینه» می ندازه!
باز هم می گم: شاملو از جایگاه بالایی در شعر سپید پارسی برخورداره و باید به اندیشه ش بها داد ولی دیدگاه های ایشون دباره فرهنگ گذشته ایران، چندان غنی و باارزش نیست. چنان چه امروزه در دانشگاه ها نه اثری از دیوان حافظِ چاپ ایشون هست و نه سخنی از دیدگاه های ایشون درباره پردیسی گرامی و حافظ بزرگ.
از این که بحث های این چنینی بین دوستان پژوهنده و کتاب خوان درمی گیره خیلی خوش حال می شم.
پیروز باشد
8-)8-)
این کتاب در حقیقت شامل سه کتاب قبلی انور خامهای هست و با کلی تغییرات و به روزشدنها.
کتاب ۵۳ نفرش که معروف بوده و جزو اولین کسانی بود که افشاء کرد کامبخش مسئول لو دادن گروه بوده نه ارانی، چیزی که هنوز تودهایها سعی در کتمان این حقیقت دارند.
خوب یا بد، این سه کتاب به بررسی دورههایی از تاریخ معاصر ایران میپردازه و دارای یه سری اطلاعات بدرد بخور هست.
دوست عزیز، یک کم خودتو به روز بکن که اطلاعات قدیمی رو تکرار نکنی!
شاملو، اولین دستگیریاش درارتباط با هواداری از گروههای طرفدار آلمان بود، در یا بعد از زندان گرایش به حزب توده پیدا میکنه (۹۰ درصد هنرمندان/روشنفکران غیرمذهبی سالهایی چند تودهای بودند) و بعد میکشه کنار و ضد تودهای هم میشه (شعر با چشمان باز که حمایت حزب توده از اصلاحات ارضی شاه رو نقد میکنه) و در شعرهای بعدترش چریکها رو به نوعی حمایت میکنه ... در کل، یک چهرهی منفرد سیاسی چپ باقی میمونه و به هیچ گروه خاصی نمیپیونده!
در ارتباط با ضد پادشاهان ایرانی بودن حق با شماست، همه رو از لحاظ مغزی دچار مشکل میدونسته که یا جماعت رو قتل عام میکنن یا اطرافیان خودشونو (نیازی به مدرک نیست، همون کتاب تاریخهای معمولی رو بخونین پر از این اطلاعات کشتن و چشم کور کردن و دست و پا بریدنها و ... هست).
مقدمهی معروفش بر حافظ هم از دیدگاه خاص خودش بوده و تصحیحاتی هم که روی حافظ انجام داد بر اساس تکامل فکری حافظ از حافظقران به یک دگراندیش که از خاکسپاریاش در قبرستان مسلمین ممانعت شد، بوده و قابل نقد و بررسی.